روز نهم آوریل یادآور یکی از وحشیانهترین جنایات صهیونیستها در حق ملت فلسطین است به گونهای که در این روز نیروهای صهیونیستی ۳۶۰ فلسطینی را در روستای دیر یاسین قتل عام کردند.
روستای دیر یاسین در فاصله یک کیلومتری غرب شهر قدس واقع شده است و در اطراف آن روستاهای «القسطل»، «لفتا»، «قالونیا»، «عین کارم» و الماحله واقع شده است. و در شمال، شرق و جنوب آن سه شهرک صهیونیستی وجود دارد.
کشتار دیر یاسین در تاریخ 9 آوریل سال 1948 به وقوع پیوست، 250 الی 360 شهروند فلسطینی به شکل بیرحمانهای قتل عام شدند. در این حادثه جمعیتهای صهیونیستی با این تصور که اهالی روستای 750 نفری دیر یاسین از ترس جان شان در برابر حمله آنها پا به فرار خواهند گذاشت تا این جمعیتها به راحتی بتوانند آنرا به مصادره خود درآورند، به این روستای واقع در غرب شهر اشغالی قدس حمل کردند.
بر اساس اظهارات اهالی نجات یافته این روستا، این حمله از حوالی ساعت 3 بامداد آغاز شده بود و عناصر صهیونیستی با تیراندازی غیرمنتظره اهالی این روستا مواجه شده بودند و 4 نفر از این یهودیان به هلاکت رسیده و 32 نفر دیگر زخمی شده بودند. پس از آن، این گروهها از فرماندهان سازمان صهیونیستی "هاگانا" در قدس کمک خواسته بودند و آنها با ارسال نیروهای کمکی به این دو جمعیت کمک کردند که افراد زخمی شده را به عقب انتقال داده و با مسلسل های سنگین به سمت اهالی این روستا تیراندازی کنند و به صغیر و کبیر و زن و مرد رحم نکنند.
"پاتریک مرسیون" نویسنده معروف فرانسوی درباره این جنایت می نویسد:« مهاجمان قبلا چنین جنگ هایی را تجربه نکرده بودند و ترجیح می دادند که به جای حمله به روستایی که اهالی آن از خودشان دفاع میکنند، به وسط بازارهای شلوغ بمب و نارنجک پرتاب کنند و از همین رو، در جریان این درگیری شدید نتوانستند کاری از پیش ببرند.»
این عناصر تروریستی از حمایت نیروهای "بالماخ" نیز برخوردار بودند و از طریق یکی از اردوگاه های واقع در نزدیکی قدس، اقدام به گلوله باران دیریاسین با گلوله های
خمپاره کردند تا کار گروهکهای تروریستی مهاجم راحت شود. مرسیون در تشریح ادامه این جنایت مینویسد که «روستای دیر یاسین نزدیکیهای ظهر تقریبا از وجود اهالی آن که در برابر مهاجمان مقاومت میکردند، خالی شده بود و نیروهای ارگون و اشترن تصمیم گرفتند از شیوه جدیدی که به خوبی با آن آشنا بودند، استفاده کنند و آن استفاده از دینامیت بود و بدین ترتیب، توانستند با منفجر کردند تک تک منازل این روستا، آنرا تحت سیطره خود درآورند.»
بر اساس روایتهای شاهدان عینی، مهاجمان یهودی، دهها نفر از اهالی دیریاسین را به سینه دیوارها چسبانده و به سمت آنها تیراندازی کردند و حتی به ریختن خون آنها هم بسنده نکردند، بلکه تعدادی از اهالی را که زنده مانده بودند، با خودروها به خیابانهای برخی محلههای قدس که قبلا به سیطره آنها درآمده بود، بردند و در آنجا شعارهای نژادپرستانهای علیه آنها سر داده شد.
جنایت دیریاسین تاثیر زیادی در مهاجرت فلسطینیان به مناطق دیگر فلسطین یا کشورهای همسایه عربی داشت و رعب و وحشت زیادی در میان شهروندان فلسطینی ایجاد کرد و شاید هم جرقه اصلی شکل گیری جنگ عربی ـ اسرائیلی در سال 1948 بود.
شهادتهایی درباره کشتار دیریاسین
«مائیر باعیل» فرمانده یگانهای ویژه «هاگانا» به روزنامه یدیعوت آحارانوت گفت: بعد از اینکه نیروهای بالماخ روستا را ترک کردند نیروهای آرگون و شترون کشتار را شروع کردند مردان و زنان و کودکانی بدون تردید کشته شدند که در در کنار دیوارها و گوشه منازل افتاده بودند.
«جاک دینی رینیه» نماینده سازمان صلیب سرخ بین المللی در قدس می گوید: زنانی از اعضای گروههای صهیونیستی را دیدم که دو روز بعد از کشتار از روستا خارج می شدند و چاقوهایی آغشته به خون را با خود در دست داشتند. دختری به من نزدیک شد و چاقویی که هنوز خون از آن چکه میکرد در دست داشت. آشکار بود که او عضو گروه پاکسازی است که مسئول کشتن افراد زخمی بود.
«رابرت مکات» کنسول آمریکا در گزارش خود برای وزارت خارجه آمریکا میگوید: دست و پای کودکان قطع و دندههای آنها شکسته میشد. شارون مرتکب کشتاری شد که از کشتار هیتلر هم فجیعتر است.
«حلیمه عید» شهروند فلسطینی نجات یافته از کشتار دیر یاسین میگوید: تروریستها یک عروس را به همراه داماد و 30 نفر دیگر از منازل خود خارج و آنها را گلوله باران کردند. یک سرباز را دیدم که صالحه خواهر باردارم که در ماه هفتم بارداری بود را گرفت و اسلحه خود را بر روی گردنش گذاشت و شلیک کرد، خواهرم بر زمین افتاد، سپس این سرباز با چاقوی خود شکم خواهرم را پاره کرد و جنین او را بیرون آورد و جنین را سر برید.
محمد عارف سمور از شهروندان نجات یافته از این کشتار میگوید: نیروهای صهیونیست یک کودک 6 ساله را گرفتند، مادر کودک به سمت او رفت و کودکش را در آغوش کشید در همین حین صهیونیست ها با چاقو به این کودک زدند، مادر این کودک تا آخر عمر در حالت دیوانگی زندگی کرد.
«صافیه عطیه» شهروند فلسطینی میگوید: به چشم خودم موارد زیادی از تجاوز به زنان را دیدم آنها گوشوارهها را از گوش ما میکشیدند.
تاریخ وقوع: 20 فروردین 1327