این زن آغازگر عصر استشهادیات فلسطین بود
ملت فلسطین هنوز روزهای آغازین سال 2002 میلادی را سپری میکرد، روزهایی که با جنایات و شقاوت اشغالگران صهیونیست و اقدامات تروریستی این رژیم همراه بود. هنوز صفحه اولین ماه آن سال به عنوان حلقهای از زنجیر زمان که ملت فلسطین در آن بدترین ستمها و بدبختیها را به خود دیدند ورق نخورده بود که اسلام و تمام جهان شاهد جرقهای پرقدرت و صلابت بود که شراره آن دیوار ترسناک و مهیب سکوت را شکست و سیاهی شبی را که بر مسئله فلسطین سایه افکنده بود از میان برد.
در بیست و هفتم ماه ژانویه همان سال نبرد فلسطینی- صهیونیستی شهلهورتر از گذشته گردیده بود که ورود به مرحلهای جدید از مبارزات پرحرارت علیه اشغالگران صهیونیستی که زمینها، انسان و مقدسات این سرزمین را به یغما بردند را بشارت میداد.
شهیده وفاء ادریس
خانم «وفاءعلی ادریس» اولین بانویی بود که وارد میدان شد و با بمب به سوی بخش اشغالی سرزمینش که قدس، یافا، حیفا، عکا، عسقلان و دیگر شهرهای به سال 1948 میلادی را دربرمیگیرد روانه گردید؛ مناطقی که تدابیر امنیتی، دیوارها، موانع و گشتیهای نظامی صهیونیستی شدیدا از آنان محافظت میکردند تا مبدا آزادیخواهان و عزت طلبان از هر فرصت و یا رخنهای استفاده کرده و وارد این اراضی شده و بخش کوچکی از حسابی که مملو از قلع و قمع و کشتار و جنایت و ترور میباشد تسویه گردد.
در این سرزمین مقدس و پاک وفاءادریس به انتظار زیباترین لحظههای زندگیاش با بمبی که در یکی از چمدانهایش جاسازی کرده بود با آرامش و شجاعت وارد یکی از محلههای تجاری صهیونیستی گردید تا انفجاری که تمام منطقه را به لرزه درآورد و زندگی صهیونیستها را به صورت بیسابقهای نا آرام نمود رخ دهد.
هیچکس نمیدانست و حتی گمان نمیبرد که گوشت و استخوان «وفا» روزی به هم آمیزد و پیکرش وسیله سوخته شدن غاصبان طغیانگر گردد و پارههای بدن مطهرش به دور از خانواده و دوستان و خانهاش هرکدام به سمتی بیفتد.
بعد از این عملیات استشهادی ابهام و پیچیدگی این عملیات افزوده شد و نام و هویت حقیقی مجری این عملیات و طراحانی که در پشت پرده آن بودند مشخص نگردید و تا سه روز متوالی کسی به نقش وی در این عملیات اشارهای نکرد.
این مسائل و اظهارات از اهمیت نقش این زن شید فلسطینی میکاهد؛ اگرچه اما در عین حال نمیتواند نتیجه این تلاش و مبارزه که وی انجام داد و نتایج بدست آمده را از بین ببرد.
تنها چند لحظه از این عملیات گذشته بود که آمار کشته و زخمیهای صهیونیستی این عملیات روند صعودی پیدا کرد و ا علام گردید که یک صهیونیست به هلاکت رسیده و بیش از صد تن دیگر زخمی شدهاند.
بنابراین وفاءادریس علیرغم همه ابهامات و چون و چراها موفق شد تا گوی سبقت را از دیگران برباید و نام خود را به عنوان اولین کسی که دروازه عملیات استشهادی را به روی زنان گشود ثبت کند. وفاء با این عملیات از زنانی که در دیگر عرصهها از خود دلاوری و شجاعت نشان دادند و به شهادت رسیدند سبقت گرفت چرا که وی وارد عملیاتی گردید که سرنوشتی جز شهادت در انتظارش نبود.
وفاء که در 26 بهار زندگی خود در اردوگاه «الامعری» واقع در «رام الله» گذراند یک مورد استثنایی و یا متفاوت از دیگر فلسطینیها، به ویژه زنان فلسطینی نبود؛ چون آنچه که این بانوان روزانه شاهدش هستند برای آنان راه انتخابی باقی نگذاشته است، بلکه آنان را در برابر یک راه قرارداده و آن مقاومت است اما او در میان زنان جوان و بانوانی که شوق ورود به عرصه مبارزه و جهاد مسلحانه و عضویت در انجمن زنان استشهادی را دارند از همه گوی سبقت را ربود.
«وفا ادریس» تحصیلات مقطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در مدرسههای اردوگاه سپری کرد و تحصیلات دانشگاهی را در دانشکده پرستاری دانشگاه ملی «النجاح» در نابلس ادامه داد تا پس از آن به عنوان داوطلب در جمعیت هلال احمر به عنوان افسر امداد برای نجات و مداوای مجروحین فلسطینی که روزانه با فجیع ترین و هولناکترین شکلهای جنایت و تروریست صهیونیستی مواجهاند شروع به کار کند
در روز موعودی که قرار بود عملیات انجام شود وفاء پس از اینکه از محل کار خود اجازه خروج برای یک کار شخصی را گرفت محل کارش در جمعیت هلال احمر را ترک کرد و به سوی خیابان قدس واقع در جنب میدان «المناره» در رام الله حرکت کرد و یک تاکسی به مقصد قدس اشغالی کرایه کرد تا به خیابان «یافا» که از شلوغترین خیابانهای قدس غربی که یکی از معابر اصلی یهودیان است رسید و وی در محل عروجش قرار گرفت و...
وفاء برای اولین بار در زندگی خود ناپدید گشته بود و با وجود شرایط کاریاش به عنوان افسر امداد در کادر هلال احمر هنگامی که دستگاههای امنیتی فلسطینی به برادرانش خبر ناپدید شدن وی را دادند آنان این خبر را باور نکرده و گمان داشتند که خواهرشان تا چند ساعت بعد به خانه باز میگردد اما این انتظار سه روز به طول انجامید و هیچ نور امیدی برای خانوادهاش روشن نگشت.
عصر روز چهارشنبه 30/1/2022 میلادی چهار برادر «وفاء» به همراه مادرشان که به تازگی به دلیل کسالت و بیماری از بیمارستان مرخص شده و به دلیل گم شدن دخترش گریان بود در خانه خود گردهم آمده بودند که زنگ منزل به صدا درآمد و حقیقت ماجرا به مثابه صاعقهای بر سر افراد خانواده فرود آمد. محققان صهیونیست پس از نمونه گیری از خون برادران وی و تطبیق آن با نمونهگیریهایی که از پیکر متلاشی این زن استشهادی صورت داده بودند مطمئن شدند که خواهر آنان وفاء ادریس عامل عملیات استشهادی در یافا بوده است.
به دنبال شگفت زدگی و حیرتی که افراد خانواده را در برگرفته بود سکوت بر جای جای خانه حکمفرما شد تا اینکه صدای گریه مادری که دردمندانه دخترش را صدا می زد تا به خانه برگردد این سکوت را شکست.
هرچند لحظاتی سردرگمی و حیرت بر این خانواده حاکم شد اما به سرعت آرامش و ثبات به آن بازگشته و به اقدام دخترشان افتخار کردند. مادر این شهید در برابر رسانههای خبری به دلیل رویارویی دخترش با اشغالگران به وی افتخار نمود و به احساس سرافرازی نزدیکان و همسایگان و افتخار آنان به این اقدام وفاء اشاره نمود.
گردانهای الاقصی شاخه نظامی جنبش فتح مسئولیت این عملیات را بر عهده گرفت اما خانواده شهید و برخی از همسایگان وی تأکید کردند که تاجایی که اطلاع دارند وفاء عضو هیچ جنبش فلسطینی نبوده است. اعتماد ابولبده از نزدکترین دوستان وفاء که بیش از 14 سال با وی فعالیت های کمیته زنان اردوگاه الامعری همراه بود با صدایی لرزان گفت: این تنها چیزی بود که فکرش را نمی کردم وفاء مدتها بود که به من میگفت: کاش مرا فدای وطن کنند. ولی من معنای حرف او را نمی فهمیدم. وی در روزهای قبل از عملیات این عبارت را بیشتر تکرار میکرد.
بدون شک بی خبری نزدکترین افراد به وفاء از طرح و اهداف وی بیانگر خصلت رازداری فراوان اوست. جدای از بحثهایی که بعد از عملیات در مورد نیت «وفاء» از به شهادت رساندن خود مطرح شد حسن انجام این عملیات و شایستگی والای آن همچنین عبور او از موانع جدید رژیم صهیونیستی برای مهار و کنترل مقاومت موجب شد تا مسیر مقاومت فلسطینی وارد دوره جدیدی شود و تحولی جدید و قابل توجه در مقاومت فلسطین پدید آید و این تحول نتایج و بازتابهایی به دنبال داشت که به سبب بنیانگذاری راهی نو و اقتداء دیگران به آن ارزشی بس والاست.
تاریخ وقوع: 07 بهمن 1380