نوار غزه کمی بیش از دو درصد کل اراضی فلسطین است اما در اخبار ، رسانه ها و در یورش های بی رحمانه اسراییل به این ناحیه ، مانند قتل عام گسترده ای که ژانویه 2009 روی داد ، و به طور کلی هرجا که نامی از نوار غزه به میان می آید ، هیچ گاه به این نکته ظریف اشاره نمی شود . نوار غزه آن قدر کوچک است که در گذشته هرگز جدای از سایر اراضی فلسطین دیده نمی شد. باریکه غزه به لحاظ موقعیت جغرافیایی بسیار حیاتی و دریچه دریایی ورود فلسطین به دیگر نقاط جهان بوده و هست ، به همین دلیل سبک زندگی در این شهر بسیار منعطف تر و جهانی تر از دیگر بخش های کشور رشد کرد . البته سایر جوامعی هم که در عصر جدید در مدیترانه شرقی گذرگاه کشور خود با سایر بلادند وضعیتی مشابه وضعیت غزه دارند و زندگی در آن شهرها سبک منعطف تری دارد . این منطقه به واسطه نزدکی با دریا و برخورداری از مرز دریایی با مصر و لبنان بسیار آباد بود و روزگار بسیار پر رونقی را تجربه می کرد تا این که اجرای پروژه های پاکسازی نژادی اسرائیل در 1948 روند زندگی را در این شهر مختل کرد و نهایت به نابودی کشاند
قسمت هایی از کتاب غزه در بحران
سال 1948 برای اسراییلی ها سالی است که دو رویداد متناقض با یکدیگر روی داد. از یک سو صهیونیسم به عنوان جنبش ملی یهودیان مدعی شد پس از دو هزار سال آوارگی و تبعید به رویای دیرین بازگشت به شکل گیری سرزمین یهود جامه عمل پوشانده است. از این منظر، سال 1948 و این رویداد در حافظه جمعی یهودیان اسرائیلی به معجزه ای بس شگرف می مانست که نه فقط فصلی از تاریخ را برساخت که در آن پیروزی یهودیان و تحقق رویای دیرین آن ها محقق شده بود بلکه هر آنچه در آن سال روی داد را تداعی کننده خلوص اخلاقی و عدالت کامل می دانستند. به همین دلیل رویدادهای سال 1948 این چنین با باورهای ارزشی جامعۀ امروز اسراییل در هم آمیخته است. بنابراین عملیات های نظامی سربازان اسراییلی سال 1948 چراغ راه و الگوی نسل های بعدی است و کشورداری سیاستمداران آن مقطع برای نخبگان سیاسی دوران های بعدی نمونه عالی سیاست ورزی و کشورداری است. رهبران آن دوران، مردمانی توصیف می شوند که خود را وقف آرمان های صهیونیسم، و منافع و مقاصد شخصی خود را در راه این آرمان ها فدا کرده بودند. بنابراین سال 1948 برای اسراییلیان سال بسیار مقدسی است و به عنوان سالی سرشار از برکات سازنده برای جامعه یهودیان، به روش های گوناگونی تقدیس و تکریم می شود.